در و دیوار شهر ســــــــــــایه تو ســـــــــــــایه |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یاد دارم در یک غروب سرد سرد می گذشت از توی کوچه دوره گرد دوره گردم دار قالی میخرم دست دوم جنس عالی می خرم گر نداری کوزه خالی می خرم کاسه و ظرف سفالی میخرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی زدو بغضش شکست اول سال است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ سوختم دیدم که بابا پیر بود بد تر از آن خواهرم دلگیر بود بوی نان تازه هوش از ما ربود اتفاقا مادرم هم روزه بود چهره اش دیدم که لک برداشته دست خوش رنگش ترک برداشته مشکل مادر درد نان نبود حتم دارم که خدا آنجا نبود باز آواز درشت دوره گرد پرده اندیشه ام را پاره کرد دوره گردم دار قالی میخرم دست دوم جنس عالی میخرم خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت : آقا سفره خالی می خرید.؟ نظرات شما عزیزان:
این شعر به 100 بار خواندن هم می ارزه
آلوچه
![]() ساعت18:15---30 خرداد 1390
very well
![]() ![]() ![]() ![]() thanks ![]() ![]()
موضوعات آخرین مطالب پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() ![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |